غزه
ببخشید سر قولم نبودم و از اصحاب ننوشتم . مطلبی مهمتر بود که باید به آن می پرداختم .
فلسطین در زیر آتش گلوله
امشـب محـرم مـیرســد دلـخستـه از راه
رخـت غــم کبــرا دوبــاره بـرتـن مــاه
شـور حسیـنی در جـهان یارب شــرر زد
بــر سینهی ما عشق او دستـی دگـر زد
آه ای خدا داغـی دگـر برسیـنـهی مـاسـت
ازاین قساوتها که شمریگونه برپاست
امـشـب فـلسـطیـن،منـتـظـر دُردانــه دارد
بـــر دامــن رقــیّـــه بــابــا ســـرگــذارد
ســـوز علیِّاصـــغر از غــزّه رســد بــاز
امشب به گـفتاری دگـر میگـویـدت راز
اینقاسماستآخرکه قدسش،درسِعشقاست
خونـش پیـام عِطر گـلهای دمـشق است
آری حسـینا بازاســیــرایـن زینـبِ توسـت
بـازم درایـن پـاره بدنهـا بـایـدت جُست
ایناسـت ایــنــک جـوشــش تـکبیــروفریاد
این بانگِ هَل مِن ناصریها رفته از یاد؟
آی ای مــســلـمـانـان مـحّـــرم را بـیـابـیـد
سـوی ضـریـح سرخ عـاشـورا شـتـابـید
باشـد کـه در کــربوبــلایـش پــا گــذاریم
خود را به دست دجلهی پاکـش سـپـاریـم
یکی از دوستان این شعر را برام فرستاد.
اللهم عجل لولیک الفرج
برداشت آزاد